مردخونم باش

خانوم عزیز چی فکر میکردی چی شد؟

وقتی خونه بابا بودی چقدر احساس تنهایی میکردی،همیشه تو خیالاتت دلت را قرص

میکردی که ازدواج کنم از تنهایی در میام،کلی به آیندت امیدوار بودی ،خیالت از یاد روزهای

بعد از ازدواج شیرین میشد.لبخند میزدی و با خیال اینکه دیگه بعد از ازدواج تنها نیستی اون

لحظه حس خوشبختی بهت دست میداد.

حالا شما ازدواج کردی،روزهای اول عالییه حتی بهتر از خیالتون به مرور ازدواج میکنید،

ای بد نیست به مرور تنها میشید دوباره.شب همسرتون از سره کار میاد،

شام میخوره یا سرش میره تو موبایل یا تلویزیون و یا ....

اونجاست که هیچ احساسی بدتر از این نیست که شما که ازدواج کردید،

احساس تنهایی کنید نتونید حرفتون را به شوهرتون بزنید

خانومم با شمام یک قلم و کاغذ بردار و حساب کن یک هفته چند ساعت و یا چند دقیقست،

حالا پیش خودتون فکر کنید از این زمان چقدر با شوهرتون صحبت میکنید

سی دقیقه؟؟

یک ساعت؟؟؟

ده ساعت؟؟؟

حالا که حساب کردی از شوهرت بپرس این میزان صحبت به نظرش کافیه تا تمام مشکلات

  و حرف هاش را با شما در میون بزاره.


آقای عزیز با شمام

به جای اینکه هر شب بعد از رسیدن به خونه یه جا بشینی،تلویزیون نگاه کنی،،

کانال روانشناسی و زندگی بهتر ،،یا روزنامه بخونی و یا موبایلتون را چک کنی،

به همسرتون  نگاه کنید و باهاش صحبت کنید و اگر وقتی موند کارهای دیگتون را انجام بدین

چی؟؟

شما میگید ای بابا

تمام روز داریم کار میکنیم که شب که خسته و کوفته به خونه بر میگردیم استراحت کنیم

حالا باید وقت بزاریم حرفهای خانم را گوش کنیم.

بله باید وقت بزارید باید بدونید که این تنها راه حفظ نزدیکی و صمیمیته

«مثلا نیم ساعت وقت بزارید»

باید برای دوست داشته شدن هزینه بدین و این هزینه وقت گذاشتن شماست.

خانومم و آقای عزیز با شما هستم

رابطه مثل گیاه می مونه،باید بهش آب بدین،رسیدگی کنید،نور بدین ،

کودش را عوض کنید که خشک نشه.

اغلب زوجین اول رابطشون همه چیزها  قشنگه ،با نشاطه ولی کم کم

رو به آشفتگی و عادت میره،چون افراد وقت و انرژی برای رابطشون نمیزارن

وقت بزارید عزیزان،وقققت