تا حالا جوشیدن شیر رو دیدین؟؟ اولش مایع ِ مایع هست کمی میگذره و گرم میشه؛

کم کم انگار وسطش داره از بغل هاش کم عمق تر میشه و یه لایه ی اضافه روش جمع میشه

هرچی دما بالاتر میره عمق ِ وسط بیشتر و لایه ی تشکیل شده چروک تر میشه چین بیشتری

روش میوفته تا اینکه حباب ها از اطراف ظرف شروع میکنن و از دور تا دور میرن تا اینکه به وسط

هم میرسن و فرایند جوشیدن شیر تکمیل میشه.. و بعد از قابلمه به فنجان یا لیوان برای سرو

منتقل میشه..


فکر میکنم آدمها هم همینطورین.. توی ظرف زمانن و از اطراف ِ ظرف بهشون فشار میاد که

باباجانم فرصت زندگیت محدوده حواست کجاست؟؟ فشارو بیشتر میکنن تا به خودمون بیایم ُ

دست بجونبونیم ولی باز انگار نه انگار این دنیا و ظرفی که در اختیارمون گذاشته شده موقته

و به زودی از این ظرف ِ محدود ِ زمان و دنیا به یه ظرف دیگه ریخته میشیم!! بی اهمیتی

میکنیم نا شکری میکنیم تا اینکه لایه و غباری از سنگدلی و پوچی رومونو میپوشونه..

شادی هامون شادی نیست؛ مدام تو اضطراب

و تشویشیم از ابتدایی تا دبیرستان حول کنکور رو داریم از کنکور حول دانشگاه بعد ازدواج

بعد زندگی مشترک بعد بچه ها و...زندگی برامون بی معنا میشه روزای جمعه برامون دلگیر

میشه و میگیم کاش میرفتیم تفریح درحالیکه اگه تفریح هم میرفتین  باز دلگیر بودن رو احساس میکردین..

این یعنی نداشتن آرامش؛ لذت بردن از ظرف زمان بدون اینکه معنای واقعیشو بفهمیم..

یعنی بی خدا بودنمون؛ یعنی هدفمون از درس فقط منافع مالی و جایگاه اجتماعی داشتن ِ..

یعنی ازدواجی که فقط برای ارضای خواسته ها و گذر از راهیه که همه رفتن ِ..

خدا ته ته همه چیزه مبدا و سرچشمه ی خوبی هاست اگه احساس پوچی داریم برای

اینکه از منبع غنی دور شدیم.. اگه اینطور نیست چرا با نماز آروم میشیم؟ چرا وقتی

سختی داریم دست به دعا میشیم؟ چرا گریه میکنیم و با عجز پیشش خواسته امونو

بیان میکنیم؟؟!! کاش نذاریم احساس پوجی کنیم کاش ازدواجمون واسه نزدیکتر شدن

و رضای اون باشه کاش درسمون برای انجام تکلیفی که بعنوان کسب علم ازش یاد میشه؛

باشه هدفمون خود ِ خودش باشه و تمامی  چیزهایی که الان واسمون شدن هدف

( کنکور درس شوهر دانشگاه خانواده خونه ماشین...) 

ابزار هایی برای رسیدن به هدف واقعی باشن..!! میدونین اگه حواسمون به ظرف شیر نباشه

خیلی زود سر میره و کل ظرف رو به گند میکشه اونوقته که نه شیری واسه خوردن میمونه و

نه اون ظرف دیگه قابل استفادس..

اطرافم پُر از نشونه های ِ خوبه که باعث میشه احساس رضایت کنم.. شوهرمو دوسدارم

و عاشقانه میپرستمش اون کسیکه منو به هدفم نزدیک تر میکنه برخلاف شوهرای ِ دیگه که

خودشون  هم هدف رو فراموش کردن.. مهرانه عزیزم همیشه محبت هاتو توی ِ قلبم مرور میکنم

و دوست دارم.

تو با من بمون تا ته این سفر... با تو این ظرفو ظرف ِ عسل میکنم :))